زنگ زده بود به خاطر پولی که به او قرض داده بودم از من تشکر کند. در این هفته به همه جا سر زده بود. وام گرفته بود طلای کمی که داشت فروخته بود به یکی دو نفر رو زده بود به هر سختی بود پول را جور کرده بود. گفتم: راستی دخترت آمد؟
خندید و گفت: فردا میریم میآریمش.
یک هفته بود از او خبری نداشتم تا دوباره زنگ زد و گفت بروم خانهاش. هنوز خیلی خوب نمیتوانست فاطمه سادات را بغل کند دور وبر اتاق پر بود از اسباب بازی و کمد تازهای که دیشب خریده بود پرسیدم: واقعا اینها لازم بود؟ سری تکان داد و آهی کشید: چی بگم از حرف مردم..
هنوز نگران وام و پولهایی بود که از.. در مورد بچه پرسیدم گفت: این يک هفته درست شیر خشک نخورده انگار بهش نمیسازه. شبها بیداره. قرارشد برویم پیش یکی از دوستانم که به او شیر بدهد. خانهٔ دوستم نزدیک بود.کودک را ناشیانه زیر چادر رنگیاش گرفته بود. حالا نگاه دوستم مانده بود توی صورت دخترک نوزاد که زیر شیرش خوابش برده بودنگاه مهربانی که به آرزوی دختر داشتنش دامن زده بود.
مادر فاطمه سادات گفت: والا هفده سال بود که بچه دار نمیشدم ۵ ساله که توی نوبت بهزیستی منتظرم چند بار تانزدیکی طلاق رفته بودم. شوهرم سید بود میگفت بچه باید سید باشه از طرفی یه کارگر ساده بیشتر نبود و وضعمان هم تعریفی نداشت.
تا اینکه یکی از دوستانمان در شهری دور کارگرصاحب کارش را معرفی کرد برای معامله... من و پایان حس انتطار... اما نیش و کنایهها رنگ تازهای گرفته بود. خانوادهٔ شوهرم هنوز این طفل معصوم رو نپذیرفتند... پدر شوهرم هنوز نیومده ببینتش.. همسایههای فضول هم که رهایم نمیکنند. برای آیندهاش میترسم که اگر بفهمد...
اما میدونی انگار دارم یه حس بزرگ رو تجربه میکنم همهٔ زندگی و داراییام رو دادم فدای یه لبخندش.
لبخندی که روی لب هر سه به وضوح میدیدم حکایت از امید داشت. امید به آیندهای روشن
نگاهم خیره مانده بود به عظمت «مادر» شدن..
عالی بود خانم رسول زاده.همیشه موفق وکامیاب باشید.
پاسخحذفخوب و قابل تامل
پاسخحذفمرسی
سلام.
پاسخحذفچقدر دردآور است حس دختری که همه آرزویش فقط و فقط خلاصه میشود در یک لحظه: لحظه مادر شدن و حاضر است به خاطر این لحظه و رسیدن به این آرزو از همه لذتها و همه بودنها و خلاصه همه چیزش بگذرد تا این اتفاق در زندگی او به وقوع بپیوندد. برایش شاید مهم باشد که فرزندش زیبا باشد، سالم باشد، باهوش باشد،و... اما اگر قرار باشد بین نبودن فرزند و بودن با یکی از نقصها یکی را انتخاب کند بدون تردید مادر بودن را انتخاب میکند. اما دردآور است که مردها، همه مردها همه شوهرها، همه پدرها و همه برادرها، اغلب فرزند خاصی میخواهند: حتما پسر باشد اگر دختر بود در رحم مادر باید چرخ شود.خوشگل باشد سالم باشد و.... حالا اینکه حتما سید هم باشد... لعنت براین جهل لعنت بر این بیداد.
درود بر روح والا و پاک این بانو ....
پاسخحذفتلویزیون های این دیار دراوج تجمعات اقدام به پخش برنامه آشپزی وسریال جومونگ نمی کنند
پاسخحذفهمیشه همه دنیایت را می دهی برای یک لبخند فرزندت... خدا کودکان این سرزمین را در پناه خودش حفظ کند...
پاسخحذفچرا نمی نویسید هر چند روز به اینجا سر می زنم ولی .....
پاسخحذف