۱۳۹۰/۱۰/۱۷

ستاره

تلفن زنگ خورد:
-- شبكه ي 2 داره حسين رو نشون مي ده برنامه ي 13 ساله ها...
قطع مي كنم
تا كانال بياد دل تو دلم نيست...همون برنامه است پارسال ازپسرم ضبط كردند...هزار بار ديدمش " منجم كوچك"
پس چرا اينقدر مشتاقم؟
شمارش روزايي كه پيشم نيست رو ديگه از دست دادم...بغضي رو كه تو گلومه به زور قورت مي دم...لعنت به من كه  بايد مادري قوي باشم...دوباره پهلوم تير مي كشه جاي كتك هاي قديمي.. هر وقت عصبي ميشم...
حالا فقط صداشو مي شنوم:
-- به نظر من هر آدمي ستاره اي داره....
  ستاره ي من دوره...
تيتراژ برنامه كه بالا مياد نفسم بالا نمياد..يه ليوان آب هم  چاره نمي كنه..به ساعت نگاه مي كنم...نيم ساعت ديگه بايد سر امتحان شاهنامه باشم
رسيده ام به
 داستان زادن رودابه  فرزندش رستم را...

چنان شد كه رخشان ستاره شود                  جهان بر ستاره نظاره شود...

۶ نظر:

  1. سلام خواهر فرهیخته ام.خوبی؟ از اینکه فهمیدم حسین آقا در مورد نجوم فعالیت داره خوشحال شدم.ولی راستش یه جمله از متن نفسم رو در سینه به حالت سکون در اورد .......جای کتک های قدیمی........نمی خوام بدونم جریان چیه چون اگه بدونم بر ناراحتیم افزوده میشه فقط میخوام بگم متاسفم. داداشت مهران

    پاسخحذف
  2. قسمتهای زیبای این متن را چرا ننوشتی ؟چرا از سیاهی ها نوشتی ؟تو مادر یک ستاره شناس کوچک هستی که می خواهد ستاره های خوشبختی را برایت رصد کند .حسین نازنینت برای تو حس زسیای مادری می آفریند .اینکه وقتی دلت برایش تنگ می شود طعم شیرین مادری ومادر بودن در وجودت زبانه می کشد وتو را مفتخر می کند .....تورا به خدا بیا از خوبیها هم بنویس از رهایی ها از آرامشای پس از طوفان از این همه قرار ومکان وارامش وخلوتهایی خداییت ....

    پاسخحذف
  3. سلام. آلبرکامو به گمانم گفته‌است؛
    «اگر قرار باشد بین «مادر» و «حقیقت» یکی را انتخاب کنم٫ بی‌گمان «مادر» را انتخاب می‌کنم»
    ولی نگفته‌است که وقتی قرارباشد بین «حقیقت‌مادر» و «مادر» و «حقیقت» دست به انتخاب بزند٫ چکاره است و چگونه رفتار می‌نماید.
    حقیقت مادر٫ حقیقت زن٫ حقیقت عشق٫ حقیقت درد و حقیقت کوه و انسانی که با «اولین درد آغاز می‌شود٫ همانگونه که کوه با اولین سنگ.»
    زن آنگاه که به عشق و درد و بیم و امید آمیخته شد «مادر» متولد می‌شود. تولدتان مبارک از آنگونه که مادرید و سرشار از بیم‌ها و امیدها و سرشار از دردها و عشق‌ها. و ستاره فروزانی که در آسمان خاطره‌های «منجم‌کوچک» هماره رصد می‌شود٫ همیشه فروزان و سایه‌اش بر سر «منجم‌کوچک» برقرار!

    پاسخحذف
  4. و باز اشکهایم جاریست
    آن هنگام که میگویی... "پسرم"

    پاسخحذف
  5. وباز اشکهایم جاری است
    آن هنگام که از ته دل فریاد میزنی "پسرم"

    پاسخحذف
  6. همه آدم ها ستاره دارند اما ستاره ها برای همه یکسان نیستند...
    حالا تو ستاره ای داری که به تو می خندد...

    پاسخحذف