۱۳۹۰/۰۴/۱۹

نارانان

گرداننده می‌گه: حالا ضمن خوش آمد گویی به تازه واردین از آنان می‌خواهم خودشان را معرفی و اگر صحبتی دارند بگویند. 
دستش رو بالا گرفت: رویا هستم. خوش حالم که دوباره نارانان رو پیدا کردم. شوهرم معتاده. عشق به اون 
باعث شد من هم معتاد بشم (بغض توی گلوش گیر کرده) 
حال روحیم اصلا خوب نیست. بیمارم حاضر نیست‌تر ک کنه دیروز که خونه نبودم اومده همهٔ پس اندازم رو برداشته رفته 
بیرون. یه روز ی عشق باعث شد عقلم رو کنار بگذارم واونو با اینکه می‌دونستم بیماره، انتخاب کنم اما حالا خودم هم مثل
 اون... دعا کنید با این عشق بتونم اونو نجات بدم به کمک راهنمام اونو به مرکز برادران۲ معرفی کردم برام دعا کنید.. براش 
دعا کنید... اشک تو چشماش حلقه زده... 
دلم می‌خواست با هاش مشارکت۳ کنم اما منومی شناخت.. خواستم گمنامیش محفوظ بمونه. فقط نگاهش می‌کردم
همه ایستاده‌ایم.. دست‌های همدیگر رو گرفته‌ایم. دستش توی دستمه، چشم هاشو بسته وبا تمام وجودش دعای آرامش رو همراه با ما زمزمه می‌کنه: 
 «خدایا، به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آن چرا که نمی‌توانم تغییر دهم، و شهامتی بده تا تغییر دهم آن چرا که می‌توانم، و 
بینشی ده که تفاوت این دو را بدانم» 
در آغوشش که می‌گیرم چشماش برق امید می‌زنه.... 

۱-انجمنی برای خانواده‌های معتادان
۲-NA: «انجمن معتادان گمنام» که با کمک خدا پس از ترک اعتیاد زندگی جدیدی را آغاز می‌نمایند
۳-بیان احساس یا نظر در جمع دوستان انجمن با شرط گمنامی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر